خسته ازین دنیای پوشالی
از حرفهای درشت و وعده های تو خالی
ازین روشن فکری و تز دموکراسی
سخن از عشق و در ذهن نیت عشق بازی
از کلاس و تیپ و لباس مارک دار
مانتو بلند و با حجاب و تا بناگوش چاک دار
خسته از دیدن دخترک گل فروش
خسته از غیرت های ناموس فروش
خسته از سیگار و در و دنیا
دیدن کمر بشکسته خوب و بدهای سرپا
توقع درک و سکوت از رفتار ناشی
گفتن دوستت دارم به ادم های لاشی
از دچار بودن به افکار و پندهای نیچه
از نخواندن کتاب و لمس دیدنش از پشت شیشه
خسته از ادعای خشگلی به زور مک اپ
رخ کشیدن با گوشی و تبلت و لپ تاپ
از نا مردی و هزار رنگی ادم ها
از افرات و خساست در کارها
هدر رفتن عمرو درد و دل بر دیوار مجازی , فیسبوک
دزدی در همه عهدها و گذاشتن پای شانس و بودن خر لوک
خسته از همه دردی که نمی گنجد در ورق
حرف ها مانده اند اما قلم غش رفت و افتاد...ترق
محسن.ش